دیوان کامل فروغ فرخزاد
348,000 50%
174,000 تومان
برگی از این کتاب را با نام «عصیان خدا» باهم بخوانیم:
گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد میکردم
سکهٔ خورشید را در کورهٔ ظلمت رها سازند
خادمان باغ دنیا را ز روی خشم میگفتم
برگ زرد ماه را از شاخهٔ شبها جدا سازند
نیمه شب در پردههای بارگاه کبریای خویش
پنجهٔ خشم خروشانم جهان را زیر و رو میریخت
دستهای خسته ام بعد از هزاران سال خاموشی
کوه ها را در دهان باز دریاها فرو میریخت
میگشودم بند از پای هزاران اختر تبدار
میفشاندم خون آتش در رگ خاموش جنگلها
می دریدم پردههای دود را تا در خروش باد
دختر آتش برقصد مست در آغوش جنگلها
می دمیدم در نی افسونی باد شبانگاهی
تا ز بستر رودها، چون مارهای تشنه، برخیزند
خسته از عمری به روی سینه ای مرطوب لغزیدن
در دل مرداب تار آسمان شب فرو ریزند
بادها را نرم می گفتم که بر شط تبدار
زورق سرمست عطر سرخ گلها را روان سازند
گورها را میگشودم تا هزاران روح سرگردان
بار دیگر، در حصار جسمها، خود را نهان سازند
گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می کردم
آب کوثر را درون کوزهٔ دوزخ بجوشانند
مشعل سوزنده در کف، گلهٔ پرهیزکاران را
از چراگاه بهشت سبز تردامن برون رانند
خسته از زهد خدایی، نیمه شب در بستر ابلیس
در سراشیب خطایی تازه میجستم پناهی را
میگزیدم در بهای تاج زرین خداوندی
لذت تاریک و درد آلود آغوش گناهی را