و کوهستان طنین انداز شد اثر خالد حسینی
268,000 50%
134,000 تومان
درباره نویسنده
خالد حسینی، نویسندهی افغانتبار است که در سال 1965 در شهر کابل متولد شد. او در سال 1980 به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا تحصیلاتش را به پایان رساند. حسینی پزشکی تحصیل کرده و پیش از اینکه نویسنده شود، به عنوان پزشک در زمینه پرستاری داخلی در ایالات متحده کار میکرد. بادبادک باز (در افغانستان: گودی پران) اولین رمان خالد حسینی است. او در سال ۲۰۰۱ هنگام گذراندن دوره کارآموزی پزشکی در مرکز پزشکی سیدرز-ساینای لس آنجلس شروع به نوشتن این کتاب کرد. این رمان که در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر شد، به عنوان سومین اثر پرفروش همین سال شناخته و به ۴۸ زبان دنیا ترجمه شد. بدین ترتیب موفقیت بزرگی برای ادبیات افغانستان در صحنه جهانی پدید آمد.
دومین اثر نامدار خالد حسینی، هزار خورشید تابان است که دست کم برای سومین هفته متوالی به عنوان پرفروشترین کتاب ادبیات داستانی در آمریکای شمالی بوده است. عنوان «هزار خورشید تابان» از شعر صائب تبریزی در وصف کابل برگزیده شده است. از زمان کسب شهرت بین المللی، دکتر حسینی از این بستر برای جبران استفاده کرده است. او بنیادی را برای حمایت از مردم افغانستان ایجاد کرده است و با بازدید از پردیس های دانشگاهی به درک فرهنگ افغانستان کمک کرده است.
درباره کتاب
«و کوهستان طنین انداز شد» رمانی نوشتهٔ خالد حسینی، نویسندهٔ افغانستانی-آمریکایی است که برای اولین بار در سال 2013 در ایالات متحده آمریکا به چاپ رسید. این رمان دربارهٔ عبدالله و پری، خواهر و برادر افغانستانی است که در روستایی به نام شادباغ زندگی میکنند و پدرشان تصمیم میگیرد پری را به کابل ببرد تا او را به خانوادهٔ ثروتمند وحدتی بفروشد. فروختن پری نقطهٔ آغاز داستان است و این اتفاق روایتهای دیگر را به هم گره میزند.
داستان کتاب و کوهستان طنین انداز شد اثر خالد حسینی نشر آتیسا از سال ۱۹۵۲ شروع میشود. «صبور» کشاورزی فقیر از روستای تخیلی شاد باغ، تصمیم می گیرد دختر سه سالۀ خود پری را به زوج ثروتمند و بدون فرزندی در کابل بفروشد. این تصمیم پسر ده ساله او عبدا… را که بعد از مرگ مادرشان در اثر زایمان از پری مراقبت کرده است ویران میکند.
فصل های بعدی مشخص میکند که شرایط چگونه خواهد شد: نامادری بچه ها، پروانه، در مقایسه با معصومه خواهر دوقلوی زیبایش کمتر مورد توجه بود. روزی از روی حسادت عمداً به معصومه صدمه زد که منجر به پاراپلژی او شد. پروانه پس از این حادثه چندین سال از خواهرش مراقبت کرد تا اینکه معصومه از او خواست تا کمک کند او خودش را بکشد و سپس با صبور ازدواج کند. برادر بزرگترشان ،نبی، برای کار نزد آقای وحدتی – مردی ثروتمند ـ به کابل رفت و در آنجا شیفته ،نیلا همسر او شد. بعد از اینکه نیلا در مورد ناتوانی شان از بچه دار شدن ابراز نگرانی کرد نبی ترتیب فروش پری را به آن زوج داد…