کشتن مرغ مینا اثر هارپر لی

بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:

وقتی عمو جک در شب کریسمس از قطار پایین پرید، منتظر ماندیم تا باربر، دو چمدان بزرگ را به او تحویل دهد. هر بار که عمو جک به حالت نوک زدن‌ گونه‌ی آتیکوس را می‌بوسید، من و جم از خنده غش می‌کردیم. در اطرافمان فقط همین دو مرد یکدیگر را می‌بوسیدند. عمو جک با جم دست داد و مرا به هوا پرتاپ کرد، اما نه زیاد بلکه فقط اندکی توانست مرا از زمین جدا کند. عمو جک یک سر و گردن‌ از آتیکوس کوتاه‌تر بود آخرین فرزند خانواده بودیعنی از عمه الکساندرا هم کوچک‌تر بود. شباهت ظاهری او و عمه بسیار زیاد بود، اما عمو جک می‌دانست که چگونه چهره‌ی دلپذیر داشته باشد بنابراین هرگز بینی و چانه‌ی تیز او توجه ما را جلب نکرده بود